هشت اسفند نود و هفت.به وقت چهارده سالگی!...
یکسال گذشت.بزرگ شدم! یا شاید پیـر شدم:)
یکسال تلخ که رگه هایی از شیرینی داشت...
هیچکس نمیدونه چی به من گذشـت تا گـذشـت:)
ولی من مثل همیشه قوی موندم،لبخند زدم،ادامه دادم!!
اجازه ندادم کسی شکستم رو ببینه.زمین خوردنم رو:)
با کلی آدمای جدید آشنا شدم...چیزای جدید رو کشف کردم!
و کلی یاد گرفتم:)
نمیدونم دیگه چی بنویسم از این یکسال...با خوبی ها و بدی هاش تموم شد دیگه!
فقط نمیدونم چرا دلم گرفته..
خدایا شکرت...
"فقط کاش روز تولدم اونُ ردیف میکردی:("
ها! عامو......برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 113