بعضی برهههای زندگی اینطوری ام که میدونم از زندگی چی میخوام، تلاش میکنم، خوشحالم، ذرهای وقتم رو تلف نمیکنم، بهترین دوستهای جهان رو دارم، با خانوادهام میرم کافه و هفتهای یکبار با فامیل وقت گذروندن چندان خستهکننده بهنظر نمیاد. کنکور ترسناک نیست، برنامهام مشخصه، اگه به شغل موردعلاقهام نرسم میرم رشتهی مورد علاقهام رو میخونم و مینویسم و شعر میخونم و میرقصم و نون دلم رو میخورم و اگه بیپول شدم میرم سراغ یه شغل ملالانگیز که هیچوقت آرزوی هیچکس نبوده، با کسی که دوستش دارم زندگیم رو تو یه خونهی کوچولو که حیاطش، حیاط نیست و باغه شروع میکنم، ظهرها هویجپلو میخوریم و عصرها کیک میپزیم و با چایی میخوریم و فولکس واگن سبزآبی میخرم و میرم دور ایران رو میزنم و توی شهرم اولین کتابفروشی رو راه ميندازم و بهدنیا کلمات سفر میکنم و نوکریشون رو میکنم و زندگی میکنم. زندگی میکنم، زندگی. زندگی!
چندین روز این مدلی، پر از شوق زندگی ام ولی میدونم که چقدر مودم روی آبه و اصلا از این بابت مطمئن نیستم که فردا صبح، موقع بیدار شدن قراره چه حس و حالی داشته باشم. میدونم بعید نیست دختری با خصوصیات بالا بخوابه و دختری دارای بدترین دوستهای جهان و بدترین خانوادهی جهان که آیندهی تیر و تار و مبهم و ترسناکی داره از خواب بیدار بشه و از تختش نیاد پایین و حتی ذرهای برای یادگرفتن شوق نداشته باشه و به کلمات فکر نکنه.
این روزهای صفر و صد چندین ساله که داره شکنجهام میکنه. ولی میدونی؟ اگه مطمئن باشی که فردا قراره به اندازهی امروز خوشحال باشی، خوشحالیت رو دو دستی نمیچسبی.
من چند روزه که موهام شونه نخوردن، کثیف و ناراحتم. برخلاف چیزی که جهان فاسد مردم از یه کنکوری انتظار داره، درس نمیخونم! انگیزه ندارم،حوصله ندارم، کتاب نمیخونم، سریال نمیبینم، از طعمها لذت نمیبرم، از اتاقم بیرون نمیام و خوشحال نیستم! همین. دوست دارم فقط کانالهای زرد تلگرام را بالا پایین کنم، آرشیو کانالهای محبوبم رو بخونم و بیشتر از همهی زمانها بخوابم. دیگه خجالت نمیکشم از گفتن این چیزها. من بعضی روز و شبها خوب نیستم!
ها! عامو......برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 72