قاطیانه:)))

ساخت وبلاگ

 

+محرم صفر تموم شد حال میکنید چه آهنگی گذاشتم رو وب؟!

+خب باید خدمتتون عرض کنم.

من از چشم فسفری جـآن"دبیر هنر"

پس از نوزده سال و اندی سی گرفتم:)) میفهمی؟! از بیست نمره ســـی شدم

اونم برا چی؟؟ مـــآکــت

البته جا داره از پدر جـآن کمالِ تشکر رو داشته باشم:|

که همشو اون درست کرد

در جواب اون زرهای مفت دوستانِ عزیز هم باید

بعد از هفت هشت ساعت در کمال احترام بگم

گوه خوریش به شما نیومده:)

+آغا این دختره لیلی یادتونِ؟:|

که منو فاطمه پارسال خیلی باهاش مچ شده بودیم؟

دختره ی اورانگوتان از اول سال از کنارش رد میشیم نگامون نمیکنه:/

یوخ مجبور نشه سلام کنه

+حالا که بحث رفیق و اینا شد...

باید بگم من غلط خوردم گفتم فاطمه از من بدش میاد:)

هرکی از منو اون صدای رو مُـخم ،اون قیافم و اون اخلاق سگیم حالش به هم بخوره.

فاطمه منو دوست داره:) حتی بیشتر از یه دوست واقعی.

یه روز که بهش گفتم اگه من از این مدرسه برم چیکار میکنی

چنان بغض کرد و اشک تو چشماش جمع شد و گفت دنبالت میام

که اصن پودر شدم

تازه امروز که از چهارپایه رفته بودم بالا...یه لحظه تعادلمو از دست دادم.

نزدیک بود شوت شم پایین.

اومد یه جوری نگه ام داشت گفت تو رو خدا بیا پایین...من میرم:|

مگه من چن تا دوست دارم؟؟؟

اگه شوت بشی میری به فنا:/

+دیروز سر کلاس قرآن یوهو بلند زدم زیر خنده:/

فاطمه هم همینطور میخندید

معلم بد نیگا کرد....

ولی ما دوتا مث چی تا آخر کلاس قهقهه میزدیم!

بد آخر کلاس فاطمه گفت واس چی میخندی خب؟:|

منم اصن از خنده مُـرده بودم:/

گفتم یادته...یادته...یه بار کلاس دوم که بودیم...

تو رفتی رو صندلی بشینی مث گاو وسط کلاس پهن شدی؟!

چقد گریه کردی؟:|

گفت این الان خنده داره؟!

گفتم نــع من صندلی رو از زیرت کشیدم

نمیدونی چه کیفی داد وختی صدای استخوونات تو کل کلاس پیچید!

آره خلاصه:)

خیلی ماجرا دارم از این روزا...

ولی کلی ام کار دارم.

دفتر اهداف قچنگم تو کتابخونه منتظره برم رو تک تک خطاش هایلات زرد بکشم

ها! عامو......
ما را در سایت ها! عامو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 19:54