بوی تینِر یا بوی عشق. مسئله این نیست اصلا!

ساخت وبلاگ
داره رنگ می زنه.

چارچوب ها رو یه رنگ سیر تر میزنه و اشتباهی رفته رو دیوار. بهش گفتم قلموی کوچیک تر بردار ولی گوش نکرد. حالا رفتم سراغ تینر و اومدم اینا رو پاک کنم. همیشه توی کار فنی خواسته و ناخواسته دخیل میشم. یادمه داداش بزرگه میگفت تو باید پسر میشدی. اشتباه دراومدی. بس که ور دستش بودم. و چقدر می خندید و چقدر می خندیدم. گاهی بزرگ شدن خودش یه اشتباهه.

حالا دستام بوی گنده تینر رو میده.

رفتم گرفتم جلوی بینیش. اخماش رفت تو هم که بوی چیه این؟! چیکار کردی؟

زدم زیر خنده.

گفت حال و احوالت یه شکل دیگه شده

میگم چه شکلی؟

میگه عاشق شدی؟

خودمو جمع می کنم و دستامو و لب برمیچینم که عشق سیری چند عامو؟

میگه یجوری شدی خب. شبیه عاشق ها.

گفتم اینا از مو گذشته حالا وقت بچه زن دادنمه.

خیره خیره نگام کرد.

گفتم دستام بوی بچگیمو می داد. اوردم تو هم بو کنی. از کجا می ری کجا؟ یادم رفت اصلا واسه چی دست هامو اورده بودم جلو بینیت انقدر از چیز های رویایی حرف میزنی. برم دستامو بشورم.

ها! عامو......
ما را در سایت ها! عامو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 2:36