ساعت نُه به زور صدای زنگِ گوشی بیدار شدم بدبخت از هشت تا نُه همینطور میزد
دیگه صبحانه خوردم و موهامو شونه زدم و اینا تا ساعت ده شد=|
پاشدم فرش انداختم تو حیاط @ــ@ یکم زبان خوندم و ویسی که قرار بود برای معلممون بفرستم رو فرستادم!
وسط ویسِ صدای گنجشک و موتور میاد
تکالیف دینی رو تموم کردم! و یه نیم ساعت موزیک گوش دادم:))))))
نمیدونید این نسیم بهاری چه میکنه با آدم...حیف که خدا نخواسته امسال ازش استفاده کنیم:)
یه جایی یه نفر نوشته بود "خدایا دستای پیر و قشنگت رو می بوسم"
خیلی از این جمله اش خوشم اومد=)
خدایا دستای پیر و قشنگت رو می بوسم=)
اون یه عالمه برگای بنفش رو می بینید؟:)
چند هفته ی دیگه کلا هیچی از برگا معلوم نمیکنه...فقط گلای رنگارنگ سرخ و زرد و نارنجیD:
ها! عامو......برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 133