من کافری هستم که با تو ایمان گرفته=)

ساخت وبلاگ

خیلی روزا تند تند میگذره! واقعا سه روزه حتی کامپیوتر رو روشن نکردمD: حالم از پست قبلی بهتره:) ولی یه اتفاقایی افتاد که...ولش کن.دوست دارم زودتر فراموشش کنم.امیدوارم خدا هم منو ببخشه.و البته هرکی که باید ببخشه.مجبور شدم! میدونی؟:( تازه خیلیم دروغ نگفتم.

امتحانات ترممون داره شروع میشه و امسال پنجشنبه هاهم امتحان دارم بدون فرجه تصمیم برای این هفته برنامه بریزم و شروع کنم مرور کردن:) امتحان ترم فارسی رو هم خورد خورد ازمون میگیره.تو چهار جلسه.شعر یوسف گم گشده باز آید به کنعان رو حفظ کردمD:

این چارشنبه خیلی کار دارم! باید یه کارت ویزیت طراحی کنم و یدونه بروشور.یه تحقیق آماده کنم و مستندمون رو میکس کنم بله مستند ساختیمD: با فاطمه ینی خونِ دل ها خوردیم سر این مستند=// که حال ندارم تعریف کنم چجوری و با چه اسکل بازیایی ساخته شد=|

شنبه من ساعتِ مطالعات میخواستم ریاضی بخونم.داوطلب شدم که ازم بپرسه و برم پی کارم:/ رفتم وایسادم معلم گفت کتابتو بیار کتابمو بهش دادم و ازم پرسید و من رفتم بیرون ریاضی بخونم=| بعد یه مدت برگشتم:/ معلمِ که منو دید بهم پوزخند زد:| یکی از بچه هام دستشو آورد بالا گفت بیگ لایک اصلا فیسم اون لحظه خدا بود رفتم جلوتر دیدم فاطمه ترکیده از خنده بهش گفتم چته؟:| هیچی نمیگفت:/ گفتم برو بابا:| نگامو کردم سمت تخته دیدم دبیر همه ی سر فصلای کتابو نوشته:/ بعد وسط همه ی اینا یدونه اســـتـــقــلـــال گنده نوشته دورشم مستطیل کشیده اصلا همونطور که بود چنان زدم زیر خنده که برای چندثانیه کلاس تو سکوت محض فرو رفت فاطمه میگفت خاک تو سرت:/ پاکش نکردی؟ گفتم مگه لاک پاکن پاک میشه؟D:

حالا قضیه چی بود؟D: منو فاطمه یه روز نشسته بودیم داشتیم کتاب مطالعات رو ورق میزدیم عنوان یکی از درسا "استقلال سیاسی و اجتماعی ایران در دوران فلان"بود بعد نمیدونم چیشد اسکلیسم درونمون فعال شد:/ با فاطمه رو کلمه ی استقلال لاک گرفتیم ینی اثرشم نموندبعد از اون دیگه هرجا تو هر کتابی کلمه ی استقلال میدیدیم زارررررت روش لاک میگرفتیم بعدشم هار هار از این همه نمک میخندیدیم

من حواسم نبود.این کتابِ رو دادم دستِ دبیر:| اوشونم دیده بود:/ فاطمه تعریف میکرد: اول فقط یه دقیقه پوکرفیس زل زده به اون قسمت سفید کتاب بعد سرشو بلند کرده گفته:میم کجاست؟:| که بچه ها گفتن بیرونِD: یهو برگشته گفته این پرسپولیسیِ؟ فاطمه گفته آره وفلان...:| بچه ها شروع کردن سر و کله ی هم پریدن و که این سرور اونه اون سرور اینه:| یهو یکی گفته چقدر استقلالیا کمن تو کلاس:/ اون یکی گفته:از بس خاصیمD: یکی دیگه گفته سوزن فکر میکرد خاصِ تا اینکه نخ رفت تو کونشآغا این دوتا دعواشون شده:/ معلم شروع کرده داد و بیداد تهشم گفته تا استقلال نباشه پیروزی نیست

فاطمه هم عینِ بز نشسته بهش زل زده=| حیف نبودم بگم بله خانوم شما کاملا راست میگین.ولی ما طرفدار پیروزی نیستیمD: ما پرسپولیسی ایم بگم بهتون پرسپولیس کجاست یا اینکه با توجه به اطلاعات جغرافیاییتون بلدین؟ البته که من کل کل فوتبالی دوست ندارم ولی این یکی زر زده بود

حالا این معلم مطالعات کیه؟=| بله! ایشون سه سال منو فاطمه رو...آره باورکنید سه ساله هرطوری بگین بهمون ریده ما اوایل سال هفتم یذره از رو بچگی یا هرچی سر کلاس این مسخره بازی درمیاوردیم. این باهامون لج کرد و به مامانامون گفت ما ترسیدیم و واقعا آدم شدیمبه همین برکت اگه از اون به بعد کاری کردیم:// ولی این قفلی زده بود رو ما:| کلاس هفتم یه نمره از مستمرم بخاطر انضباط کم کرد کلاس هشتم نمره ی برگ امتحانم 20 شد این میگفت من میخوام بخاطر انضباط بهت 19 بدم منم گفتم بده سه ساله منو فاطمه هرچی کارنامه ی ماهانه گرفتیم مطالعاتمون 19 بوده بخاطر انضباطحتی یبار 18 داده بود چند هفته اس منو فاطمه دیگه کنار هم نمیشینیم و چپ دست ما رو نشونده کنار دوتا بچه های کلاس که درسشون ضعیفِ=| که مثلا باهاشون کار کنیم و فلان:|

بعد هفته ی قبل سرکلاس این...دوتا بغلدستیای ما داشتن حرف میزدن "با اونایی که پشت سرمون نشسته بودن" بعد این هی به ما چشم غره میرفت! بخدا زهره ترک شده بودمهی به سر و ریخت خودم نگاه میکردم ببینم چه غلطی کردم دوباره:// بعد یهو برگشت گفت اونایی که بغلدستیاتون حرف میزنن...بیشتر از اینکه از اونا نمره کم کنم...از شما کم میکنم چون بهشون تذکر نمیدین اصلا کف و خون قاطی کردم اینو که گفت=| این یکی دیگه غیرقابل هضم بود://

الان پس فردا بخواد نمره ی مستمر ترم اولو بده میگه من از همه ی پرسپولیسیایی که اسمشون فاطمه اس دو نمره کم کردم:)))))))))))))

ها! عامو......
ما را در سایت ها! عامو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:07