دفتر خوشبختی ها

ساخت وبلاگ

یه دفتر برداشتم خوش حالی های ریز ریز رو توش بنویسم تا آخر سال ببینم وااای چقدر خوش بختم و باید قدردان این سالی که گذروندمش باشم. چقدر خوشحالی هدیه گرفتم و این شر و ورها. یعنی قراره آخر سال کلی بدبختی های بزرگ بزرگش رو یادم بره با خووندن دفتره و بگم وای چه هیجان انگیز من بیست چهارم مرداد ماهِ سالِ نود و پنج یه میرزا قاسمی معرکه درست کردم و تا تونستم خوردم بدون اینکه به فکر چاق شدن باشم. وااای خدای من چقدر من خوش بخت بودم امسال!

بعد مثلا با خووندن این خوشبختی های ریز یادم بره که امسال تو از میان ما رفتی. یادم بره که رفتی که رفتی. یادم بره یه سری چیزا تغییر کرده و بهم ریخته و ما ها اون آدم خوبه و بهتره ی سال پیش نیستیم. می دونی؟! باید یادم بره.

مسخره ست.

مضحکه.

می دونم.

می دونم.

می دونم.

می دونم.

تا به ابد می دونم.

 

ها! عامو......
ما را در سایت ها! عامو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 147 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 5:29