معلم هایمان:/

ساخت وبلاگ

روز قیامت هرکی بیاد بگه منو ببخش فلان کار رو باهات کردم بهش میگم برو داداچ خوش بگذرهD:

ولی اون معلمای ملعونی که میان سر کلاس از رو گام به گام جواب چارتا سوال کتابو میگن و میرن رو هیچوقت نمیبخشم:| ینی اگه از همه هم حلالیت گرفته باشن آخرش من میندازمشون تو جهندمخودمم زیرشونو زیاد میکنم:/

حالا شاید راهی برای دبیرایی که تو این دو سه سال داشتم باشه:// ولی معلمای ابتداییم هرگز

حتی شاید دلم یوقت به رحم اومد برای معلمای ابتداییم:| ولی مطمئن باشید به هیچ وجـــه،به هیچ وجـــــه معلم کلاس چهارممو حلال نمیکنم

میگفتن بزرگ بشی اصن به اون کارایی که باهات کرده میخندی و فلان...

ولی به همین برکت چار پنج سال گذشته من فقط آرزومه یبار تو خیابون ببینمش دندوناشو تو دهنش خورد کنم

البته اگه ببینمش نمیشناسمش احتمالا:/ چون اگه تو این چندسال عین محمد صلاح کافر نشده باشه تا اونجایی که من یادمه تو خیابون فقط دماغش از زیر چادر معلوم بود=|

داشتم درمورد معلمایی میگفتم که گشادیشون میاد مثل آدم درس بدن://

امسال نصفِ دبیرا و کادر مدرسمون همینطورین=|

 مربی پرورشیمون که تنها کاری که برای مناسبت های مختلف انجام میده اینه که سر صبحگاه یه زیارت عاشورا پلی میکنه..."نزدیک نیم ساعت" و خودشم میره تو دفتر:| پانل های مدرسه=پشم! ینی هیچی:/ هیچی به معنای واقعی کلمه برای ارائه کردن نداره!

AB وقتی مربی پرورشی بود واقعا میدیدیم چطوری زحمت میکشه! پر از ایده و خلاقیت بود این بشر. هر هفته مطالب پانل آپدیت میشد! تو مراسمای مختلف با کمترین هزینه ها برنامه رو با بچه ها میچرخوند:) یجوری بچه ها رو برای مسابقات مختلف تشویق میکرد که سیب زمینی هایی مثل منو فاطمه تو همچی مشارکت میکردیم:|

اونی که دبیر ادبیات و هنر و دفاعی و املا و انشامونم هست همینطوریه:// میاد سر کلاس، هر هفته خیلی شیک امتحانشو میگیره! بعدش از رو یه کتاب بهمون سوال میگه و جلسه ی بعد امتحان:| برای انشام که بدون هیچ حرف و حدیثی زارتی نمره میده! فقط کسی جرات داره بهش بگه چرا این نمره رو دادی؟ دستاشو از هم باز میکنه میگه دوووووووووس دارم:/ "با همین غلظت"

دبیر ادبیات و انشای پارسالمون عین یه ساعت و نیم کلاس فقط فک میزد! برای هر بیت شعر ده دقیقه وقت میذاشت! اینقد کلاسش پر و پیمون بود که دیگه اصلا وقت پرسش نمیموند تو هر ساعت انشا فقط دو نفر میرفتن برای خوندن:/ هرکدوم چهل و پنج دقیقه! از طرف بچه ها و خود معلم نقد میشدن:/ بعدشم از خودشون دفاع میکردن:/

بعد جالب دبیر ادبیات امسالمون یبار میگفت تو این دور زمونه هیشکی نمیتونه نون حلال دربیاره! اصلا نون حلال مُرد:)) فقط کشاورزا نون حلال میبرن سر سفره شون:)

همین دبیر ادبیات.دبیر هنرم هست:/

روز اولی اومد کیفشو گذاشت رو میز گفت اینو بکشین:/ خودشم برگه صحیح میکرد و با گوشیش ور میرفت!و من فقط در شگفت مونده بودم که واقعا این قراره بابت این دوساعتی که نشسته اینجا و زل زده به ما حقوق بگیره؟:))

چشم فسفری هم که معرف حضورتون هستن! هرجلسه از هممون کار جلسه قبل رو میخواست! بعدشم کاری که قرار بود امروز انجام بدیم رو با جزئیات بهمون یاد میداد...بعدشم میشست کارای جلسه قبل خودمون رو نمره میداد و اگه وقت اضافه میموند اشکال تک تکمون رو میگرفت:))

اکثر دبیرامون همینطوری ان امسال:) حتی عربی هم میگه خودتون معنی کنید و تمرین حل کنید!...

بعد حالا من یه چیزی ام بگم دوباره همه بهم حمله میکنید:/

اصلا ولش کن بابا حوصله ندارم=|

کاش ما بزرگ بشیم عین آدم کارامونو انجام بدیم:))

ها! عامو......
ما را در سایت ها! عامو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cairdo بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:52