ها! عامو...

متن مرتبط با «پست» در سایت ها! عامو... نوشته شده است

پست خیلی طولانی است. اگر حوصله فلسفی بافی ندارید همین جا خدانگهدار.

  • توی جای تنگ و کوچیک همیشگیمون به لحاف های کهنه که بوی نا میداد تکیه زده بودیم. نور کم رمق زرد اونقدری بود که فقط بتونیم بگیم داریم می بینیم. نمیشد دقیق گفت چی رو؟ شروع کرد به حرف زدن. گفت تو تلخی، منفی نگری، زندگی رو بد می بینی. تو رو من تاثیر گذاشتی، باعث شدی منم تلخ بشم. تمام داشته های ظاهریم رو به رخم کشید و گفت که بی خودی غمگینم. حرف زد و هر دقیقه بیشتر از قبل منو خرد کرد. به اندازه ی در و دیوارای چهل ساله ی اون جای تنگ و تاریک خسته بودم، حرفاش انگار سطل سطل آب بهم پاشید . نمور و نرم شدم. بعد از سال ها تمرین کردن دیوار بودن، وقت فروپاشی رسیده بود انگار!میدونستم که داره سال ها حرف های فرو خورده ی خودش و تمام آدم های دور و برم رو بهم میگه. من تلخم. من همیشه تلخ و غمگین بودم. همیشه حرفام بوی غم و خشم داده و میده. خواهد داد؟ نمیدونم! در صورتی که خط آخر پست قبل محقق بشه، خیر! غم با من زاده شده عزیزان. نه فقط من، (به قول علیرضا قربانی تو اون آهنگ خفنش) وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید خدا غم پاش رو برداشت و گرفت رو به ما! به مقدار لازم پاشید و پاشید. بابا مگه ما اومدیم تو این دنیا برای تفریح؟ اگه قرار بود اینجا بهمون خوش بگذره که خدا مگه بیکار بود این همه منت خاک رو بکشه تا بعد کلی ناز و عشوه لطف کنه بیاد (اشاره به اون داستان معروف نجم دایه) ، کرور کرور آب بریزه توش تا گِل بشه. بعد حالا یکم عشق بریزه اینور اونورش و هم بزنه . بعد حالا تازه ماجرا شروع میشه، یکی یکی برای این آدمیزاد کوه رو خلق کن، دریا رو خلق کن، اینو خلق کن، اونو خلق کن. اگه قرار بود تهش اون غم رو نپاشه که خب بهشت رو داشت! نیازی به این همه بدبختی و عرق ریختن نبود! فکر کن این همه بشینی به قول معلم ادبیاتمون بنا, ...ادامه مطلب

  • از خودراضی گونه بود این پست.

  • ناخن هم به طرز فجیعی شکسته و من الان مدتیه که نسبت به ناخن هام بی مسئولیت ترینم. کندمش بقیه شو هم نه سوهانی نه از این کارایی هیچی. کج و موج. می دونم اشتباه نوشتم. شده همینجوری هم روش لاک بزنم. تازه برای حنان دلبری هم بکنم اما خب. ننه ام میگه شلخته ست زن اینجوری باشه. از نظر من و حنان که نیست. والا من حال ندارم پاشو بشینم پای دونه دونه سوهان زدن بهش. اگه دوست داری اون سوهان توی جعبه  رو میز بیاد بزنه به این ناخن ها. اگه کسی بهش گفت چیکار می کنی؟! جلوشو گرفت. تازه خوشحالم میشم. دستمم می دم بهش و با اون یکی دستم کتابمو می خوونم., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها